محبوب من ...
پیشتر ها رسم بود آدمها که از شهر و دیار هم دور می شدند، برای هم تلگراف می فرستادند . منتها این تلگراف دیگر خرج داشت ، پولش کلمه ای حساب میشد . آدمها هم دیگر آرایه های ادبی را که پیشتر در نامه ها به کار می بردند به قدر وسع جیبشان سانسور می کردند . محبتشان لابد می شد به قد جیبشان
حالا البته درست است که مرا خسیس می دانی ولی ، سپاس خدا که بلاگفا رایگان است. ولی به رسم عاشقهای آن عصر
(محبوب من ، دلم خیلی تنگتان شده زود بیایید)
پی نوشت...
محبوب من ... من و شما این روزها دو حال متفاوت داریم . یکی مان مدام حرف می زند و آسمان ریسمان می بافد و قربان صدقه میرود و گوش تیز می کند پژواک صدایی بشنود ، دیگری همه قربان صدقه ها را می شنود (به گوش چشم ... لابد لم هم داده و چایش هم با گل محمدی دم است و می خواند و کیف میکند) و ساکت است
گمانم کمی مفهوم عدالت اینجا دچار نقصان شده
راستی ... امشب سیر یادگاری تان را نگاه کردم ... گمانم ماه شب چهارده بود
مثل خودتان خوشرو و مهربان
تلخ...برچسب : نویسنده : saharkhiz93 بازدید : 99