میلنای عزیزم

ساخت وبلاگ

میلنای عزیزم 

امروز دو وز است که متصل باران می بارد  و هوا بسیار دلپسند شده است 

نامه پر از مهر شما را دریافت کردم . هرچه که گلهای بهار بود  ، هرچه که نغمه های بهشتی پرندگان بود  

همه در روح من  جاری شد 

خانم میلنای گرامی 

من به تمام ، مشکلات و رنجهای شما را می دانم . و به این رنجهای شما آگاهم .  رنجای شما هیچ نیستند مگر رنجهای خود  من 

چگونه می شود رنج شما را جدای از رنج خود بدانم ؟

 

محبوب  من 

اگر جایی از در نوشته هایم گلایه می کنم ،بر آن نگیرید که خدای نکرده از شما غمی به دل دارم، که سهم من از شما تنها شور و شادی و زیبایی و شوق بوده . حال که سهم شما از من غم  و درد و خون دل و عذاب

محبوب من ... من خود بر این امور واقفم 

محبوب من 

با این حال ، این نامه رسانی را که نامه تان را برایم آورد شخصی بسیار امین است ...

خوشحال می شوم پیغامهایتان را بیشتر و بیشتر از او دریافت کنم ، این خواسته قلبی من است . تا خواست و صلاح شما چه باشد 

و من مطاع بر خواست شما 

محبوب من 

این حس که پیامهای من به دست شما می رسد موجب می شود قلم د دستم پرواز کند  ...  بیم ان دارم کلام را به زیاده گویی ببرم و چشماهاتان را بیازارم 

 

تمام آرزوهای خوبم را لای برگهای این نامه می گذارم و برایتان می فرستم 

بدانید که همیشه در اخبار هوای شهرتان را می پایم ، مبادا گرم و سردتان شود  ... خود را بپایید

 

 

 

تلخ...
ما را در سایت تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saharkhiz93 بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:45