در کوچه باد میآیداین ابتدای ویرانیستآن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمدستارههای عزیزستارههای مقوایی عزیزوقتی در آسمان، دروغ وزیدن میگیرددیگر چگونه میشود به سورههای رسولان سر شکسته پناه آورد؟ما مثل مردههای هزاران هزار ساله به هم میرسیم و آنگاهخورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهدکردمن سردم استمن سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شدای یار ای یگانهترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟نگاه کن که در اینجازمان چه وزنی داردو ماهیان چگونه گوشتهای مرا میجوندچرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟ تلخ...
ما را در سایت تلخ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saharkhiz93 بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 16:35